پروانه نمایش 89458/155 مورخ 15/04/87
اورجینال
به همراه یک هدیه متبرکه از حرم ثامن الائمه
تصویربرداری این پروژه از بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۸۴ در تبریز و تهران آغاز شد که در پایان شهریور سال ۱۳۸۵ پس از اتمام مراحل تصویربرداری وارد مرحله تدوین و فنی گردید. سعید شاهسواری به عنوان تدوینگر، سریال را در بیست و شش قسمت تدوین کردهاست.
در این سریال، شهریار را در سه مقطع سنی خواهیم دید که اردشیر رستمی، جوانی و سیروس گرجستانی نیز میانسالی و پیری این شاعر را بازی کردهاند. همکارانی که که در سریال «شهریار» در کنار کمال تبریزی بودهاند عبارتند از: محمدرضا سکوت (مدیرتصویربرداری)، بهمن حیدری(مدیرصدابرداری)، پروانه پرتو(تهیه کننده)، بهزاد کزازی(طراح صحنه و لباس)، امیر اسکندری(طراح گریم)، پیام دهکردی(بازیگردان) و مهدی سجاده چی که فیلمنامه «شهریار» را نوشتهاست.
خلاصه داستان :
این سریال پیرامون زندگی استاد شهریار از دوران کودکی تا درگذشت اوست است.
استان این سریال از سالها قبل در اواخر دوره حکومت قاجار روایت میشود. سید اسماعیل، یکی از وکلای مشهور تبریز که در جنگ و شورش این شهر، چند فرزند خود را از دست داده، پس از به دنیا آمدن فرزندی از همسرش، کوکب خانم تصمیم میگیرد برای حفظ فرزند آخر خود، او را به روستای خوشکناب نزد خواهرش بفرستد. مردی که بعدها به شهریار معروف میشود تا پایان دوره کودکی در این محل میماند و در این سالها با ابراهیم ادیب آشنا میشود مردی که بعدها در زندگی او تاثیر زیادی دارد. گروه سازنده سریال شهریار پس از ۶ ماه پیش تولید که از بهمن سال گذشته آغاز شده بود تصویربرداری این سریال داستانی را از ۲۶ اردیبهشت امسال در منطقه خجیر آغاز کردند.
جالب است بدانید که داستان سریال از اواخر حکومت قاجار پیش از تولد شهریار آغاز میشود و تا زمان فوت شاعر ادامه مییابد. منحل شدن مجلس شورای ملی، روی کار آمدن رضا خان، قحطی نان تهران، جنگ اول و دوم جهانی و انقلاب ۱۳۵۷ برخی وقایعی است که در این سریال به تصویر کشیده خواهد شد
جا کلیدی جفتی یا جا کلیدی دوقلو یک هدیه مناسب یا یک یادگاری ماندگار برای آنهایی که دوستشان دارید.یکی را به عشقتان هدیه می دهید و یکی دیگر نزد خودتان نگه می دارید تا با دیدن آنها به یاد یکدیگر باشید.این جا کلیدیها از جنس استیل بوده و به هیچ عنوان سیاه نمی شود.یک خرید و دو هدیه.
سایه عاشقانه مادرش حمیرا را دوست داشت ولی وقتی حمیرا اعلام کرد می خواهد با داریوش ازدواج کند ورضایت او را می خواهد سایه به هم ریخت در هر صورت چاره ای نداشت ،رضایت داد ولی بدتر از تقسیم عشق مادر با یک غریبه ، حرکات مشکوکانه داریوش بود که سایه را به وحشت انداخته بود، داریوش به او نظر سوء داشت؟! سایه باید زودتر می رفت تا روحیه شاد مادر از ازدواجش را به هم نریزد و خواستگاری فرهاد پسر آقای معدلی پولدار ووقیح راه فرارش از داریوش بود ولی فرهاد هم انسان غریب است مانند یک مجسمه سنگی، سرد و بیروح بودولی سایه …
سایه عاشقانه مادرش حمیرا را دوست داشت ولی وقتی حمیرا اعلام کرد می خواهد با داریوش ازدواج کند ورضایت او را می خواهد سایه به هم ریخت در هر صورت چاره ای نداشت ،رضایت داد ولی بدتر از تقسیم عشق مادر با یک غریبه ، حرکات مشکوکانه داریوش بود که سایه را به وحشت انداخته بود، داریوش به او نظر سوء داشت؟! سایه باید زودتر می رفت تا روحیه شاد مادر از ازدواجش را به هم نریزد و خواستگاری فرهاد پسر آقای معدلی پولدار ووقیح راه فرارش از داریوش بود ولی فرهاد هم انسان غریب است مانند یک مجسمه سنگی، سرد و بیروح بودولی سایه …